چو آن شیرین سخن این نامه بر خواند
در آن بیچارگی کردن فرو ماند
به ننگ و نام خود لختی نظر کرد
سخن هایی، که بود، از دل بدر کرد
غرور حسن بود اندر سر او
نمی شد رام طبع کافر او